سید مجید سید حسینی
m.hoseini1@yahoo.com
دانش آموخته کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی –بازاریابی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
زهره توزنده جانی
ztoozandeh@yahoo.com
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
در سالهای اخیر اهمیت و نقش صنایع کوچک و متوسط در کشورهای صنعتی و حتی کشورهای در حال توسعه رو به افزایش بوده است. در دو دهه اخیر با ظهور فناوری های جدید در تولید و ارتباطات، تحولاتی در قابلیت های واحد های صنعتی، روش های تولید، توزیع و ساختار تشکیلاتی بنگاه ها پدید آمده، که عموماً بر اهمیت واحد های کوچک و متوسط افزوده است. افزایش رقابت و تمرکز شرکت ها بر فعالیت های محوری، موجب تفکیک عمودی شرکت ها، گسترش روابط پیمانکاری با تامین کنندگان قطعات مواد اولیه و تقویت پذیری بالاتر، بیشتر از صنایع بزرگ قادر به مقابله با نا اطمینانی هستند. ضمن این که صنایع بزرگ نیز با کوچک کردن ابعاد و تمرکز بر فعالیت روابط در زنجیره عرضه شده است. افزایش ریسک سرمایه گذاری در این سال ها را باید در کنار افزایش رقابت، عاملی موثر در تغییر فناوری تولید و گرایش به سمت صنایع کوچک و متوسط دانست، چرا که صنایع کوچک بدلیل انعطاف های محوی خود می توانند پیامدهای ناشی از ریسک را دفع نمایند.
ارتقاء سطح زندگی مردم از دهه 0 7 میلادی به بعد در بیشتر کشور های جهان ساختار هزینه ای سبد کالایی مردم را دگرگون کرده است. بدین جهت بیشتر مردم خواستار کالاهایی جدید تر با عملکرد های متنوع تر و پیچیده تر هستند. این شرایط موجب تقسیم بازار ها به اجزای کوچکتر شده است. بازار های کوچک، صنایع کوچک را نیز طلب می کنند. در چنین بازارهایی، تولید در مقیاس وسیع به صرفه نبوده در نتیجه صنایع کوچک تر بهتر از صنایع بزرگ می توانند به این تقاضا پاسخ سریعتر دهند.
بعلاوه انقلاب اطلاعاتی بوجود آمده، با از مبان بردن موانع موجود و حذف فاصله های فیزیکی و جغرافیایی در امر مبادله دانش، هزینه مبادلات اقتصادی بین بنگاه ها را کاهش داده است. بر طبق تئوری های اقصادی، اگر در جامعه ای هزینه مبادلات کاهش یابد، بنگاه های اقتصادی تمایل بیشتری به تامین منابع از خارج از سازمان دارند، لذا پیمانکارها افزایش یافته و نقش صنایع کوچک و متوسط، پر رنگ تر می شود. بوجود آمدن مباحثی نظیر اقتصاد اینترنتی، تجارت الکترونیکی و کسب و کار های الکترونیکی نیز موجب شده تا صنایع کوچک و متوسط به توانند با هزینه اندک فعالیت های مربوط به بازاریابی و شناساندن خود به مشتریان را انجام دهند و تا حدودی عدم مزیت های ناشی از مقیاس کوچک خود را پوشش دهند. همه این تحولات بر اهمیت واحد های کوچک افزوده است، البته منظور، نه واحد های کوچک منفک و مجزا بلکه واحدهای کوچکی که جزئی از شبکه و زنجیره های تولید بوده و فناوری، نیروی کار متخصص و مدیریت پیشرفته را در خود فراهم آورده اند.
از آنجایی که فرایند یاد گیری در صنایع کوچک و متوسط موجب تربیت مدیران توانمند شده و خارج شدن این صنایع از صحنه رقابت ضرر کمتری را به جامعه تحمیل می نمایند. لذا صنایع کوچک و متوسط به عنوان بستر مناسبی برای ایجاد رقابت پذیر و توانمندی محسوب شده و در اکثر کشورها به سیاست گذاری مناسب برای این صنایع تاکید شده است.